امروز با اتفاق های خیلی قشنگ شروع شد !!!
طبقه بندی: خاطره نویسی،
برچسب ها: خاطره نویسی، خاطره نویس، دوست داشتن، حس خوب، حس عالی، شادی 120%، شاد شاد شاد،
شادی 120% - از اون روزایی بود که تانک هم از روم رد میشد بلند میشدم بهش میخندیدم !!!
امیدوارم از انرژی این پست لذت ببرین ...
صبح مثل همیشه با ورزش و ... شروع شد - انرژی زیاد ...
صبح کلاس داشتیم استاد اومد و امتحان گرفت ... یکی نیسیت به این بشر بگه : عزیز دلم قبلش یه پیش زمینه ای بده !!!
منم که شاگرد زرنگ بالا شدم ( الکی مثلا منم هستم ).
انقدر تقلب رسوندم که استاد خودش برگمو گرفت - خب عزیزم داری امتحان میگیری وایسا همه بالا بشن دیگه !!!
امتحان های پایانی خیلی رو فرم میرم - فرصت شد واستون تعریف میکنم - شاید یکم یاد گرفتین ...
والا کسایی که زرنگن نباید تقلب بدن !!! حرف شد !!! گناه ندارن بقیه !!!
من یبار یه درس رو 20 نمره نوشتم بعد همرو تقلب رسوندم نمرمو میخواستن 25 صدم رد کنن - با دخالت مدیر گروهمون کنسل شد.
نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی خدایش ...
اگه توجه کنین دفتر چه های آزاد و سراسر مقطع کارشناسی ارشد توضیع شده فردا هم اخرین مهلتش هست !!!
رفتم ثبت نام کردم و ... خدا ببینم چی میخواد.
امروز انقدر انرژی داشتم که نگو ... هرکی مارو میدید مطمئن بود که یه چیزی مصرف کردیم ...
یه رفیق دارم - امروز روانیش کرده بودم ... خدا نکنه من حالم خوب باشه !!!
یعنی هر کی نزدیکم میشد پر انرژی میشد - مثل امواج وایفا شده بودم !!!
امتحان دادمو رفتم کلاس بعد ... سر کلاس بچه های کلاس رو اذیت میکردم !!! اصلا خیلی حال میداد ...
سر کلاس بودم استاد به من گفت بیا !!!
کجا ؟؟؟ من ؟؟؟ چرا من !!!
استاد : بیا کمکت میکنم مثال رو حل کنی !!! مثال !!! مگه مثال گفتین ( سر کلاس جزوه هم نمی نویسم - بقیه جای من مینویسم - خونه میخونم )
گفت بیا ... گفتم استاد چی تو من دیدن که منو انتخاب کردین !!!
رفتم ... به مثال نگاه کردم !!! سخت نبود خونده بودم - درس مورد علاقم بود.
ولی خیلی استرس گرفتم ... ولی رو فرم بودم کوه هم نمیتونست حالمو بگیره ...
رفتم حلش کردم ... ولی سخت بود ... یه نمره ای هم گرفتم .
کلاس تموم شد ... منم که رو فرم ...
رفتیم بیرون ، یک ساعت بیکار بودیم - انقدر خندیده بودیم فکم جا بجا شده بود ...
برگشتیم سر یه کلاس خیلی سخت - واقعا سنگین بود ...
استاد هم جدی ... یعنی با کوه نمکم نمیشد خوردش - یعنی نباید شلوغ میکردم ؟؟؟
برو بابا - کلاسو از خشکی درآوردیم - اینجوری بهتر شد درسم بیشتر میچسبه ...
نصف کلاس رو داشتیم درباره سینمای هند صحبت میکردیم
یعنی گند زده بودیم به هرچی درس !!! خدا پایان ترم رو بخیر کنه
بالا خره تموم شد و من داشتم میومدم ... خورشید داشت غروب میکرد !!!
واییییییی - انقدر قشنگ بود که داشتم دیونه میشدم !!! یکسال توی این دانشگاه بودم ولی تا حالا همچین چیزی ندیده بودم !!!
یه نور نارنجی از زیر خونه هایی که فقط سایشون معلوم بود - دکل های برق که به هم وصل بودن !!!
هوایی که هنوز روشن بود - سرمایی که داشت تا استخونم نفوذ میکرد رطوبت هوا !!! - عاشق اون صحنه شده بودم ...
با یکی از دوستام رفتیم از دانشگاه بیرون ... تو بین راه یکی از دوستام یه چیزی بهم گفت که شیرینیش هنوزم از تنم بیرون نرفته ...
واقعا ادم میتونه با حرفاش کوه رو 30 سانتی متر تکون بده !!!
بهم گفت عاشق شخصیتتم یعنی آرزومه حس حالتو داشته باشم ...
خیلی پسر گلیه ... 6 سال ازم بزرگتره .
تموم شد رسیدم نزدیک های خونه ... حسش اوم برم بستنی بگیرم !!!
داشتم یخ میزدم - لباس نپوشیده بودم میدونین چرا ؟؟؟
من توی شادی 120% لباس نمیپوشم تا سرمارو حس کنم !!!
حالا فرض کن با این وضعیت هوس بستنی هم کرده بودم - پیش خودم گفتم مرتضی تو کی میخوای آدم بشی !!!
رفتم گرفتم - داشتم یخ میزدم ... حالا این که خوبه یبار هوس نارگیل کرده بودم بلند شدم لباس پوشیدم رفتم گرفتم !!!
بعد به یکی از دوستام گفتم - هر وقت منو میبینه میگه مگه آدم هوس نارگیل میکنه ؟؟؟
مگه نارگیل دوست داشتنیه !!! مگه نارگیل میوه است ؟؟؟
خیلی خوشحالم ... نمیدونم چرا ...
این از اون نمیدونم چرا هایی هست که دوست دارم همیشه داشته باشم ...
میتونستم از همون صبح واسه امتحان ، کلا حالمو خراب کنم - ولی ...
این باعث شد بهتر هم امتحان بدم !!!
سر کلاس تونستم سوال رو حل کنم - خودم احساس میکنم اگه اون لبخند و خنده هارو سر کلاس نداشتم اصلا استاد سمت منم نمیومد.
اینا همش خاطره هست ...
با بد حالی خرابش نکنین ...
به اندازه کاربر های گوگل دوستون دارم ...
خیلی خیلی خیلی مهربونین چون از نوشته هام تعریف میکنین !!!
بهتر هم میشین اگه انتقاد کنین ...
یا مهدی
طبقه بندی: خاطره نویسی،
برچسب ها: خاطره نویسی، خاطره نویس، دوست داشتن، حس خوب، حس عالی، شادی 120%، شاد شاد شاد،